مووی کاتیج

وسپر، نوجوان ۱۳ ساله‌ای است که از توانایی‌هایش برای نجات خود و پدرش، داریوش، در دنیای عجیب و غریب و خطرناک استفاده می‌کند. وقتی وسپر شخص مرموزی به نام کامیلیا را می‌بیند که بعد از سانحه هوایی تنها و گم شده، به او کمک می‌کند تا همسفر گمشده‌اش را به ازای مسیر امنی به سیتادل پیدا کند.

مرد فوق‌العاده ثروتمندی برای درمان سرطانش تن به پرتودرمانی می‌دهد و این عمل باعث می‌شود که ضمیر ناخودآگاهش در بدن مرد جوان سالمی حلول کند، اما همه چیز آن طور که به نظر می‌رسد نیست...

شرکتی به‌نام ریپو برای فروش اعضای بدن انسان‌ها با مردم قرار‌داد می‌بندد و مهلتی را تعیین می‌كند تا آن‌ها پول اعضای خریداری شده را بدهند. اگر آن‌ها نتوانند در زمان موعد به قراردادشان عمل کنند، شركت شكارچیان خود را به سراغ آن‌ها می‌فرستد تا آن‌ها را كشته و اعضا را پس بگیرند...

چارلی یک بوکسور حرفه‌ای سابق است که این‌روزها به‌جای خودش، ربات‌ها را به رینگ مبارزه می‌فرستد. این نوع مسابقه از محبوبیت فوق‌العاده بالایی برخوردار است...

داستان چند دوست جوان که پی به راز ماشین زمان می‌برند اما یک‌باره کنترل ماشین زمان از دستشان خارج شده و اتفاقات غیر‌منتظره‌ای می‌افتد.

در سال ۲۰۵۵، جنگ‌ها زمین را ویران کرده‌اند و گرمایش جهانی و بلایای طبیعی جو را به‌طور کامل نابود کرده‌است…

تریس و فور پس از فرار و خارج شدن از جامعه تحت کنترل، با گروه‌هایی در بیرون از مرز روبرو شده‌اند که با یک‌دیگر متحد هستند و یک هدف دارند؛ گروهی که Amity نام دارد و توسط زنی به نام جوآن (اوکتاویا اسپنسر) سرپرستی می‌شود...

داستان فیلم با برآمدن هیولاهایی غول پیکر به نام کایجو از دریاها آغاز می‌شود. انسان‌ها برای مبارزه با کایجوها، روبوت‌هایی به نام جَگِر می‌سازند که این روبوت‌ها از طریق ارتباط عصبی با دو انسان کنترل می‌شوند...

بامبلبی در یکی از شهرهای کوچک ساحلی کالیفرنیا پناه می‌گزیند. چارلی در شرف 18 سالگی قرار دارد و سعی دارد جایگاهش را در جهان پیدا کند.

انسان‌ها و تبدیل شوندگان مدتیست که در حال جنگ با یک‌دیگر هستند و دیگر خبری از اُپتیموس نیست. اکنون کلیدی برای نجات زمین وجود دارد که در اعماق زمین دفن شده است.