مووی کاتیج

«هانیبال لکتر» جوان (اولیل) پس از مرگ پدر و مادرش در جریان جنگ جهانی دوم، با زن عموی خود (لی) زندگی می کند و نقشه ی انتقام از کسانی را که مسئول مرگ وحشیانه ی خواهرش بودند، در سر دارد…

يک ژنرال روس که دست در دست مافياي اين کشور دارد، سلاحي سري موسوم به «چشم طلايي» را از سيستم ماهواره ي نظامي روسيه مي دزدد. ربايندگان «چشم طلايي» با استفاده از توانايي هاي اين ابزار سعي در گرفتن باجي کلان از جهانيان را دارند، تا اين که «جيمز باند» (برازنان) به مصاف شان فرستاده مي شود...

در فوریه ی سال ۱۹۴۵ یکی از وحشتناک ترین نبردهای جنگ جهانی دوم، در اقیانوس آرام و در جزیره ی کوچک ایووجیما رخ داد. در همان اوایل نبرد، پرچم امریکا در بالای تپه ی سوریباچی برافراشته شد و عکسی از این برافراشتن پرچم گرفته شد که به یکی از شمایل های تاریخ امریکا تبدیل شد.

چهار فضانورد که برای ماموریتی به فضا رفته اند، دچار برخورد با گرد و غبار کیهانی می‌شوند و تحولات عجیبی در توانایی‌های آنان به وجود می‌ آید. اکنون آن‌ها باید با هم در مقابل دشمن مشترکشان، یعنی پنجمین سرنشین آن فضاپیما بایستند.

حدود 50 سال قبل(نسبت به زمان حال فیلم)موجوداتی شبیه به مورچه های غول پیکر بنام "فورمیک" به زمین یورش می برند که اگر حرکت شجاعانه میزر رکهام(بن کینگزلی)نبود آنها بر انسان ها چیره می شدند.فورمیک ها شکست خوردند اما از بین نرفتند و انسانها همواره ترس بازگشت فورمیک ها را در دل داشتند....

در سال 2013، چیزی وحشتناک در گالری ملی لندن در حال بیدار شدن است. در سال 1562، یک توطئه قتل در انگلستان الیزابتی در حال انجام است. و جایی در فضا یک نبرد باستانی به نتیجه ویرانگر خود می رسد.

سفر خانواده‌ی هفلی برای شرکت در جشن تولد 90 سالگیِ Meemaw به لطف نقشه های “گِرگ”، پسر این خانواده به هم میریزد، او برنامه دارد تا در یک کنفرانس بازی های ویدیویی شرکت کند…

مردی که سابقا قاچاقچی مواد مخدر بوده و مدتی است که زندگی جدیدی را شروع کرده، برای محافظت از برادر زنش که به یک دلال بزرگ مواد مخدر بدهکار است، به پاناما میرود تا با میلیون ها دلار پول جعلی باز گردد...

شاهزاده جهنا توسط ساحر دستگیر شده است ، بنابراین تارامیس ملکه شر (که میخواهد به قربانی جهنا و تاج و تخت را برای همیشه) می پرسد از کانن برای یافتن او و او را به قلعه. کانن می پذیرد ، چرا که تارامیس دارای قدرت های جادویی و در نتیجه او تنها فردی است که قادر به عشق مرده خود را در زندگی به ارمغان می آورد.

معمار با استعداد و جوانی به نام ویکتور با بازی رینال موکامتوف بعد از یک تصادف مرموز و وحشتناک به دنیایی بسیار عجیب و غریب که قوانین فیزیک در آن معنایی ندارد در ذهنش باز می گردد. او باید تمام قوانین این دنیا را برای خروج از آن فرا بگیرد و …