مووی کاتیج

به دام افتاده در یک حلقه زمانی که مدام روز قتل او تکرار می‌شود، یک مامور سابق نیروهای ویژه باید رمز و راز مرگ نابهنگام او را باز کند.

داستان یلم از یک کتاب کمیک به همین نام اثر جف لوئب و جیم لی اقتباس شده و در مورد شرور مرموزی به نام هاش است که با فریب دادن خطرناک‌ترین چهره‌های گاتهام شوالیه تاریکی را وارد اتفاقات بی‌سابقه‌ای می‌کند. هاش تلاش می‌کند که با استفاده افراد سرکش گاتهام از جمله جوکر، هارلی کویین و پویزن آی وی به دوران سلطنت بتمن پایان دهد و از آن‌جایی که از هویت واقعی بتمن خبردار است، می‌خواهد که زندگی شخصی بروس وین را نیز نابود کند. این در حالی است که زندگی بتمن و بروس وین به خاطر شروع یک رابطه عاشقانه با سیلینا کایل یا همان زن گربه‌ای به اندازه کافی پیچیده شده است...

بچه گوزنى به‌نام بامبی بعد از این‌که مادرش توسط شکارچیان کشته می‌شود، آرام آرام بزرگ شده و راه و رسم زندگى در جنگل را مى‏‌آموزد...

آستریکس و اوبلیکس برای کمک به رفیقشان که عاشق شاهزاده یونانی شده است، باید در مسابقات المپیک شرکت کرده و پیروز شوند...

کالوم لینچ خاطرات جد خود آگولار را مرور می‌کند و متوجه مهارت چ‌های یک استاد قاتل می‌شود، و به این نتیجه می‌رسد که خود او نیز یکی از نوادگان حزب مخفی آدمکش‌ها می‌باشد...

یک دختر جوان به‌نام استار که چیزی برای از دست دادن در زندگی‌اش ندارد، به گروهی از مجله فروش‌های در حال سفر می‌پیوندد. او پس از مدتی به دام مهمان‌هایی دائم‌الخمر و مصرف کننده‌های مواد مخدر می‌افتد و در همین زمان با کریس نیز آشنا می‌شود که...

این فیلم داستان یک شهر دور افتاده در آلاسکا است که هر ساله به مدت یک ماه در تاریکی مطلق فرو می‌رود. در آخرین روز روشنایی شهر توسط گروهی از خون آشام‌ها مورد حمله قرار می‌گیرد. تنها گروهی کوچک از زن و شوهر‌ها در مقابل آن‌ها...

پیتر کویل که هنوز به دلیل از دست دادن گامورا در شوک است، نگهبانان کهکشان را جمع می‌کند تا در ماموریتی مهم از کیهان محافظت کنند. ماموریتی که در صورت عدم موفقیت می‌تواند به معنای پایان کار نگهبانان کهکشان باشد و…

کارگری به نام داگلاس پس از مراجعه به شرکت ریکال احساس می‌کند که جاسوس است و به خودش مشکوک می‌شود. شرکت ریکال خاطرات افراد را با خاطرات جدید عوض می‌کند و برای آن‌ها گذشته‌ای می‌آفریند که دوست داشتند داشته باشند. اما تعویض خاطرات داگلاس درست پیش نمی‌رود و پای او به ماجرا‌های عجیب و غریبی باز می‌شود.

سر رابرت کينگ غول نفتی، بر اثر يک سوء قصد در ستاد مرکزي M16 می‌ميرد. به هنگام خاک سپاري کينگ در اسکاتلند، باند با دختر او الکترا ملاقات می‌کند که قبلا يک بار تروريستي به نام رنار او را ربوده است. خيلی زود M، رئيس باند او را براي محافظت از الکترا و شناسايی قاتل کينگ به قفقاز می‌فرستد.