مووی کاتیج

لندن، سال 1911. دختر نمایش‏گر امریكایى، « السى مارینا » ( مونرو ) نظر « شاهزاده چارلز » ( اولیویر )، نایب السلطنه‏ ى كارپات را كه براى شركت در مراسم تاجگذارى « جرج پنجم » به انگلستان آمده، جلب مى‏ كند.

متروپولیسی به نام سنترال سیتی. پلیسی به نام «دنی کولت» (ماچت) که به طرز وحشیانه ای به قتل رسیده به زندگی باز می گردد و در هیأت قهرمان نقابداری معروف به «شبح» به مبارزه با خلافکاران می پردازد. هدف اصلی شبح، «اکتاپوستی» (جکسن) است که قصد دارد کنترل شهر را به دست گیرد...

در سال 1974، فیلیپ پتیت بندباز، گروهی از افراد را برای کمک به رسیدن به آرزویش یعنی قدم زدن بر روی بند در ارتفاع ما بین دو برج مرکز تجارت جهانی، استخدام می کند.

«آنچه در پیش است» داستانِ یک معلم فلسفه را روایت میکند که باید با مشکلاتی اعم از مرگ مادرش، اخراج شدن از کار و خیانت همسرش کنار بیاید...

یک گله دار و خانواده اش که زندگی آرامی در تپه های تیمبوکتو دارند، با پیدا شدن تندروهایی که تلاش می کنند زندگی آنها را کنترل کنند زندگی خود را در خطر می ببینند و...

مأمور امنیتی «هری تاسکر» که خانواده‌اش گمان می‌کنند فروشندهٔ کامپیوتر است با یک گروه تروریستی درگیر می‌شود و نقشهٔ آنان را برای نابود کردن شهرهای آمریکا عقیم می‌گذارد.

مستمری بگیرانی به نام نینا و "مادلین" عشق عمیق و پرشور خود را برای چندین دهه پنهان کرده اند، اما آنها به طور ناگهانی قادر به حرکت آزادانه بین آپارتمان های یکدیگر نیستند و...

داستان فیلم در خصوص مادری به نام ویکتوریا می‌باشد. وی در تلاش است تا گذشته‌ی تاریک خود را پشت سر بگذارد. ویکتوریا در گذشته، منتقل کننده‌ی مواد مخدر بود. از طرفی، پلیسی فاسد و بازنشسته دختر ویکتوریا را به عنوان گروگان می‌گیرد و او را مجبور می‌کند که دوباره به انجام امور خلاف بپردازد و...

ویل قرار است بزودی با جوانا ازدواج کند. مارنی ، خواهر ویل، پس از از دیدن عروس او را می شناسد. همان دختری که در دوران دبیرستان او را می شناخته و وی را انتخاب خوبی برای برادرش نمی داند. از طرفی مادر ویل نیز اختلافاتی با مادر جوانا دارد و آنها هرطور شده سعی دارند …

چهار سرباز کهنه‌کار آفریقایی-آمریکایی جنگ ویتنام، بار دیگر به‌جنگل‌های این کشور بازمی‌گردند و به‌دنبال رهبر جوخهٔ خود هستند تا شاید وی را پیدا کنند و البته گنجی را که در دلِ جنگل‌های ویتنام دفن شده است، بیابند اما…