پکن، دهه ی 1920. دو پسر بچه در آکادمی اپرای پکن آموزش می بینند، و در جوانی یک متخصص ایفای نقش های مردانه می شود و دیگری نقش های زنانه. این دو، به رغم فراز و نشیب های سیاسی تا دهه ی 1970 روی صحنه می روند...
زن جوانی به اسم «ارین براکویچ» ( جولیا رابرتز ) با داشتن سه فرزند و در حالی که از شوهرش طلاق گرفته و بیکار است، پس از گذراندن ماجراهایی موفق می شود بعنوان دستیار یک وکیل شروع به کار کند. گرچه هیچ کس او را در این شغل جدیدش جدی نمی گیرد، اما طولی نمی کشد که تقریبا به تنهایی یک شرکت قدرتمند که متهم به آلوده کردن منبع آب شهر، است را سرنگون می سازد...
یک دختر نوجوان ناگهان خود را کوچک و گرفتار در اعماق جنگل می بیند. جایی که او درگیر جنگ نیروهای خیر و شر جنگل می شود . او با گروه خیر برای نجات دنیای آنها و دنیای ما همراه می گردد و ...
یک مامور بیمه به اسم «جین» ( کاترین زتاجونز ) توسط کارفرمایانش مامور می شود تا وارد تشکیلات یک دزد مشهور جواهرات ( شون کانری ) شود تا او را تعقیب کرده و به دام بیندازد. سارق قبل از اولین کار مشترکشان که دزدیدن یک ماسک بسیار باارزش است، جین را تحت آزمایشها و تمرینات سختی قرار می دهد تا از او مطمئن شود. پس از موفقیت در این عملیات، سارق تصمیم می گیرد که برای سرقت یک قطعه هنری بسیار گرانبها که در محلی با سیستم های امنیتی بسیار قوی نگهداری می شود، اقدام نمایند...
دولت از ایفل خواسته است که برای نمایشگاه جهانی پاریس در سال 1889 چیز چشمگیری طراحی کند اما ایفل فقط می خواهد طراحی مترو را انجام دهد. ناگهان ایفل با زنی مرموز از گذشته آرون رو به رو می شود و همه چیز تغییر می کند.
مطابق معمول هر سال، رزمی کاران سراسر دنیا برای انجام مسابقه مرگ یا زندگی در یک جزیره دور هم جمع می شوند. اما این بار متوجه می شوند که غیر از خودشان، چیزی ناشناخته نیز در جزیره حضور دارد. آنها مجبور می شند جدال مرگ و زندگی میان خود را به کناری نهاده و با همدیگر متحد شوند تا بتوانند در برابر این نیروی شیطانی بایستند...
شهری در دنیای آینده ای تاریک و آشفته. قصابی (دریفوس) با کشتن شاگردانش و فروش گوشت آنان به مشتریان تأمین معاش می کند. «لوییزون» (پینون)، دلقک بی کار که تازه استخدام شده، قرار است قربانی جدید او باشد. اما «ژولی» (دونیاک)، دختر قصاب به «لوییزون» دل می بندد و او را از خطر آگاه می کند...